Sunday, 9 October 2011

پنجم ارديبهشت سالروز عمليات نظامي آمريكا در طبس عمليات پنجه عقاب

پنجم ارديبهشت سالروز عمليات نظامي آمريكا در طبس
 
عمليات پنجه عقاب
 
در ابتدا بهترين روش در نظر نيروهاي ويژه آمريكا، وارد شدن به ايران از طريق كاميون‌ها و به وسيله مرز زميني تركيه بود ولي اين روش به دلايل سياسي و ريسك تلفات سنگين، كنار گذاشته شد. سپس موضوع عمليات از طريق هوا مطرح شد. در دسامبر 1979 گروهي از نيروهاي ويژه انتخاب شده و تحت تمرينات مخصوص قرار گرفتند. اين تمرينات تا مارس 1980 به طول انجاميد. در تاريخ 16 آوريل 1980 (27 فروردين 1359) انجام عمليات تاييد شد و دستور شروع آن داده شد. بين روزهاي 19 تا23 آوريل (30 فروردين تا 2 ارديبهشت 59) نيروهاي ‌عمل‌كننده به جنوب غربي آسيا منتقل شدند. اين نيروها تمرينات خود را در پايگاهي در مصر گذرانده بودند.
نيروهاي شركت‌كننده در ماموريت از هر 4 نيروي مسلح آمريكا انتخاب شده بودند. 8 فروند بالگرد RH-53D مين روب از نيروي دريايي با خدمه از نيروي تفنگدار دريايي 12 فروند هواپيما از نيروي هوايي ( 3 فروندEC-130E - 4 فروند MC-130E - 3 فروند AC-130 و دو فروند C-141 ) و كماندوها نيز از ارتش آمريكا انتخاب شده بودند. تعدادي از رابطين نيز قبل از شروع عمليات به تهران فرستاده شده بودند. ناوهاي هواپيمابر USS Nimitz (CVN68) و USS Coral sea (CV43) نيز در درياي عمان حاضر بودند و آمادگي پشتيباني هوايي عمليات را با F-14A - A-6E و A-7E هاي خود داشتند.
كليات نقشه خيلي ساده بود. نيروهاي عمل‌كننده شب قبل از حمله وارد ايران مي‌شدند؛ به نحوي خود را به تهران مي رساندند و تا شب حمله مخفي مي‌شدند، حمله را انجام مي‌دادند و سپس از ايران خارج مي‌شدند.
ولي در جزييات نقشه كمي پيچيده‌تر به نظر مي‌رسيد. در شب اول عمليات 3 فروند MC-130E وارد ايران مي‌شدند و در نقطه‌اي نزديك شهر طبس فرود مي‌آمدند. اين 3 فروند حامل نيروهاي دلتا، فرماندهان عمليات، مترجمين و رانندگان كاميون‌ها بودند. 3 فروند EC-130E به دنبال هواپيماهاي قبلي روانه مي‌شدند و خود را براي سوخت رساني به بالگردها در محل فرود آماده مي‌كردند. زماني كه بالگردها سوخت‌گيري كردند، نيروهاي دلتا را سوار كرده و عازم منطقه‌اي در نزديكي تهران مي‌شدند تا در آن جا با رابطيني كه ازقبل در ايران حضور داشتند، ديدار كرده و در مكان امني پنهان شوند. بالگردها نيز به مكان امني در همان نزديكي رفته و تا زمان فراخوانده شدن توسط نيروهاي ويژه، در آن جا مخفي مي‌شدند.
در شب بعد مجددا MC-130E و EC-130E ها به ايران پرواز مي‌كردند. منتها اين بار حامل تعدادي كماندو و هدف آنها فرودگاه منظريه مي‌باشد.
 
كماندوها به فرودگاه حمله و آن جا را تصرف مي‌كردند تا دو فروند C-141پيش بيني شده براي تخليه گروگان‌ها و نيروهاي دلتا بتوانند فرود بيايند.3 فروند AC-130E نيز به منظور پشتيباني و پوشش كماندوهايي كه به فرودگاه منظريه حمله مي‌كردند وارد عمل مي‌شدند. همزمان با حمله گروه دوم كماندوها به فرودگاه منظريه، نيروهاي دلتا به محل سفارت حمله مي‌كردند، گروگان ها را نجات داده و با كاميون‌ها به سمت استاديوم امجديه (شهيد شيرودي) حركت مي‌كردند. بالگردهاي RH-53D در اين مكان منتظر آنها بودند. كماندوها و گروگان‌ها سوار بر بالگردها شده و به سمت فرودگاه منظريه حركت مي‌كردند و با دو فروند C-141 از ايران خارج مي‌شدند و راهي پايگاهي در عربستان سعودي مي‌شدند. البته چون بالگردها را نمي‌توانستند از ايران خارج كنند، قبل از ترك ايران آنها را منهدم مي‌كردند.
 
همان‌طور كه مي‌بينيد طرح عمليات به خوبي برنامه‌ريزي شده بود اما اين عمليات شكست خورد. چرا؟؟؟
 
با مطالعه جزئيات اجراي اين عمليات بخوبي مي توان دريافت كه
 
1-     طوفان شن نمي توانسته عامل شكست آن باشد چون نيروي هوايي و دريايي آمريكا با هماهنگي سازمان هوافضاي آمريكا يعني ناسا از بروز احتمالي طوفان شن در منطقه طبس آگاه بودند و هواپيماها و بالگردهاي شركت كننده در عمليات را به پيشرفته ترين دستاوردهاي هوايي و فضايي روز مجهز كرده بودند و از شش ماه پيش از آغاز عمليات در مانورهاي شبيه سازي شده در صحراي نواداي آمريكا بارها و بارها طوفان هاي شن به مراتب شديدتر از طوفان هاي دشت هاي كوير و لوت ايران را تجربه كرده بودند.
 
2-     در گزارشات محرمانه كه بعدها اينجا و آنجا بطور غير رسمي منتشر شد و همچنين در دفترچه هاي خاطرات بازماندگان آن عمليات بارها و بارها صحبت از هواپيماهاي مرموز و ناشناسي شده كه در طول عمليات اطراف آنها پرسه مي زدند.
 
و جالب اينجاست كه با گذشت اينهمه سال هنوز هم مقامات آمريكايي بطور رسمي طوفان شن را مسبب اصلي شكست عمليات پنجه عقاب عنوان مي كنند و مقامات ايراني هم بر اين ادعا اصرار دارند كه همانگونه كه ابابيل سپاه ابرهه را از كار انداخت ريگهاي صحرا نيز عمليات آمريكايي ها را خنثي كرد.
 
اما واقعيت؛
پيش از انقلاب به دستور شاه و با همكاري مستشاران آمريكايي در چند نقطه از ايران باندهاي پرواز صحرايي ساخته شد كه يكي از آنها در استان فارس، يكي ديگر در استان ايلام (بخشي از جاده ايلام – اهواز) و ديگري نيز در صحراي طبس واقع شد. هدف از ساختن اين باندها نشست و برخاست اضطراري هواپيماها و بالگردها در مواقع فورس ماژور بود. به عنوان نمونه در سال پاياني جنگ ايران و عراق يعني 1367 هنگام ورود نيروهاي سازمان مجاهدين به داخل خاك ايران (عمليات فروغ جاويدان) باند واقع در جاده ايلام – اهواز مورد استفاده دو  فروند فانتوم ايراني قرار گرفت به گونه ايكه اين دو هواپيما پس از انجام هر سورتي پرواز به جاي بازگشت به پايگاه خود در همدان در همان باند (جاده) فرود مي آمدند، و از طريق دو فروند هواپيماي C130 كه قبلا در آن جاده فرود آمده بودند سوختگيري و مهمات گيري مي كردند و ظرف 5 دقيقه خود را به نيروهاي مهاجم كه بر روي جاده شاه آباد غرب – كرمانشاه قرار داشتند مي رساندند و اين كار تا پايان روز ادامه داشت و عملا به خاطر نزديك بودن باند به خط مقدم جبهه نيروهاي مجاهد خيال مي كردند كه نيروي هوايي ايران حداقل 20 تا 30 فانتوم براي بمباران آنها اختصاص داده در صورتيكه تنها دو هواپيما بودند كه بخاطر نزديكي باند به محل درگيري هر 5 دقيقه يكي از آنها در منطقه ظاهر مي شد. اين مورد را يادآوري كردم كه دوستان اهميت استراتژيك اين باندهاي صحرايي را متوجه شوند. و اما باند واقع در صحراي طبس براي چندين سال مورد بهره برداري ارتش آمريكا قرار داشت كه از طريق آن كمكهاي لجستيكي خود را به مجاهدين افغان مي رساند كه در حال نبرد با ارتش شوروي بودند. روس ها بارها و بارها به شاه اعتراض كردند  كه چرا باند صحراي طبس را در اختيار آمريكايي ها قرار داده است و حتي چندين بار نيز تلاش كردند كه هواپيماهاي ميگ 25 خود را براي نابودي تداركات ارتش آمريكا به سوي اين پايگاه بفرستند اما با وجود هواپيماي استراتژيك و فوق مدرن آن زمان يعني اف 14 در نيروي هوايي ايران روس ها نتوانستند هيچ حمله هوايي عليه باند طبس انجام دهند. همانگونه كه مي دانيد هواپيماي اف 14 كه در زمان خودش به مدد رادار قوي و موشك هاي فونيكس يك هواپيماي فوق پيشرفته در دنيا به شمار مي آمد تنها در اختيار نيروي دريايي آمريكا و نيروي هوايي ايران قرار داشت و اصولا فلسفه ورود اين هواپيما به نيروي هوايي ايران تجاوز ميگ هاي 25 روسي به مرزهاي شمالي ايران بود و در آن روزگار ميگ 25 با سرعت سرسام آور خود (3500 كيلومتر در ساعت) و سقف پروازي بسيار بالا از دسترس هر نوع جنگنده اي خارج بود اما با ظهور هواپيماي اف 14 ميگ 25 نيز آسيب پذير شد و از زماني كه اين هواپيما به نيروي هوايي ايران پيوست هواپيماهاي روسي نيز شهامت عبور از نقطه صفر مرزي را از دست دادند. پس از انقلاب بخاطر نبود حكومت مركزي قوي و منسجم در ايران راه براي هواپيماهاي روسي دوباره باز شد و كار بجايي رسيد كه ميگ هاي روسي حتي تا نزديكي مشهد هم گشت زني مي كردند. اين كار ادامه داشت تا اينكه آمريكايي ها تصميم گرفتند كه اين بار از باند صحراي طبس براي انجام عمليات پنجه عقاب استفاده كنند. روسها كه تحركات آمريكايي ها را از مدت ها پيش در اقيانوس هند و خليج فارس زير نظر داشتند متوجه ورود هواپيماها و بالگردهاي آنها به درون خاك ايران شده بودند و در يك فرصت مناسب و درست در جايي كه سالها انتظار آن را مي كشيدند ضربه خود را به ناوگان هوايي آمريكا وارد كردند و در نيمه شب پنجم ارديبهشت 59 باند طبس را بمباران كردند كه در همان بمباران اوليه دو بالگرد و يك هواپيماي آمريكايي نابود شد و اينگونه بود كه ادامه عمليات لغو شد. جالب است كه روز بعد يعني ششم ارديبهشت نيز هواپيماهاي روسي دوباره وارد منطقه طبس شده و اينبار در روشنايي روز دست به بمباران گسترده منطقه زدند و هر آنچه كه از شب قبل سالم بجا مانده بود را نابود كردند و جالبتر اينكه سردمداران انقلاب نوپاي ايران نيز اين بمباران دومي را به نيروي هوايي ايران نسبت دادند كه به دستور بني صدر منطقه را بمباران كرده و در جريان آن شماري از پرسنل سپاه يزد از جمله آقاي منتظر القائم فرمانده سپاه يزد كه تازه متوجه موضوع شده و به منطقه وارد شده بودند كشته شدند. بيچاره خانواده منتظر القائم كه پس از 32 سال هنوز هم بني صدر را لعن و نفرين مي كنند!
 
و اما چرا همه طرفين درگير در اين عمليات اين همه سال سكوت كردند و هيچگاه حاضر به افشاي واقعيت نشدند؟
 
1-     جيمي كارتر رييس جمهور وقت آمريكا كه انجام عمليات پنجه عقاب با دستور و نظارت مستقيم او اجرا شد پس از شكست عمليات سريعا در يك نطق تلويزيوني گناه را به گردن طوفان شن انداخت و با اينكه دقيقا مي دانست كه كار روس هاست اما براي فرار از اذهان عمومي آمريكا كه ممكن بود در آن دوران جنگ سرد آمريكا را به سمت رويارويي مستقيم نظامي با ابرقدرت شرق سوق دهد از گفتن واقعيت به مردمش خودداري كرد
2-     روسها نيز طبق عادت هميشگيشان پنهان كاري كردند و هيچگاه نقش خود را در اين ماجرا فاش نكردند چون نمي خواستند كه آشكارا بهانه اي دست طرف هاي غربي بدهند
3-     سردمداران انقلاب نوخاسته ايران نيز كه متوجه شده بودند كه بستر انقلاب بر روي پايه هاي خرافات و امداد غيبي مستحكم تر مي شود و اذهان عمومي مردم ايران را مساعد پذيرش اينگونه حرف ها مي دانستند گفته هاي جيمي كارتر را تكرار كردند و درست زماني كه چهره خميني را در ماه ديدند اعلام كردند كه ارتش آمريكا در طبس گرفتار طوفان شن شده كه به امر خداوند همچون ابابيل بر سر سپاه كفر فرود آمدند و خود خميني نيز در يكي از سخنراني هايش گفت كه "شما فكر مي كنيد چه كسي در طبس آمريكا را به دام انداخت؟ ما بوديم؟ نه ريگها بودند كه به امر باريتعالي آن فضاحت را بر سر آنها در آوردند ..." و اينگونه شد كه شد.

No comments: