خلاصه اين هم يك عده از كسانى كه امانتدار نيستند، خائنند. خائن به ملت معنىاش چيه ديگه؟ خوب خيانت كرده. اون وقت ما داريم مردم رو ارشاد مىكنيم داريم حرف مىزنيم مىگوييم مردم به مسلمان باشيد، گناه نكنيد، اون وقت ما بهمون مىگويند كه بله شما چه هستيد، چه هستيد، ولى تو كهدارى دسته به دسته رو به جهنم مىبرى. دارى اينها رو نامسلمان مىكنى، . مىآيند مىروند بىنماز مىشوند. يا مىروند بابى مىشوند. تو اهل بهشتى؟ ما اهل جهنميمها، خوب اين نامفهمى ديگه. چقدر نافهم آدم بايد باشه. چرا خودتون رو توى يك جايگاهى قرار مىدهيد كه ديگه هيچ پايگاه نداشته باشيد. تو ديروز رفته بودى تو جبهه حالا نمىدونم رفته بودى يانرفته بودى، اگه رفته بود كه اينجورى نبود. والا به خدا. هى تهديد مىكنه از آنجا، از آنجا آمدى آمدى، چى چى رو آمدى، مسجد شما مسجد ضراره، مىخواهه چه كار بكني ؟ چه كار بكنه، برو دنبال كار بنده خدا، بشين يك گوشهيى توبه بكن. از اين كارهايى كه كردى، عذرخواهى بكن از ملت. خوب ديديم خودمون، جلوى خودمون آمدند، نشون دادن عكسهاش هست، فيلمهايش هست، همهاش، با چماق زديد تو سر مردم، و خيانت به امانت مردم هم كرديد، حالا هم پاشديد حرف هم نزنيم هيچ چى، خوب ديگه حرف زدن براى چيه، ما چه كار كرديم، به اين مردم مگر غيراز اين كه داريم مردم رو دعوت به اسلام مىكنيم دعوت به دين مىكنيم، دعوت به احكام مىكنيم. شما هم دعوت مىكنيد. بيايد برگرديد به دامان ملت. به ما مىگويند برگرديد. خودتون برگرديد.
شما كه يك عده رو با تهمت بيرون كرديد، يك عده هم كه باچماق بيرون كرديد، يك عده ديگه چى مانده ديگه، خودتون… خودتون، خودتان و تفنگهاتون، ملت كه بيچاره بىسلاح هستند. اينها بايد چه كار كنند.
Friday, 18 September 2009
آيت الله دستغيب , خامنه اي را نفهم و خائن ناميد و از او خواست توبه كند
سخنان آيت الله دستغيب : خوب اين آخ ظلمه كه، حالا يكى چماق زد توى سرتون مگه شما چه كار كرديد گفتند بيا تو انتخابات شركت بكن، ما هم كرديم، حالا اين چماق داره مىزنه توى سرش، اين ظلم نيست. ميگه حرف نزنيم، براى چى حرف نزنيم. خوب چيزى كه مىبينيم، چيزى كه مىدونيم، حرف نزنيم، خوب بنده خدا نگويد بيايد شركت كنه تو انتخابات ديگه وقتى آمد شركت كرد چرا مىزنيدش، چماق مىآد توى سرش براى چى عكسهايش هست، همه چيزاش هست، ما كه بىدليل حرف نمىزنيم، همهاش هست. اين ظلمه، (مال الظالمين) هر مسلمانى… خوب بنده خدا چه گناهى كرده، حالا جلوى مردم نزن لااقل ببرش اون زيرو، ببرش توى اون چى ميگن، شكنجهگاه، نمىدونم كجا، كجايند اسمش، لااقل ببرش اون زيره بزنش، چرا جلوى مردم مىزنى توى سرش، خوب اين براى چيه، دندونهاشو مثلاً مىشكنى، آخه اين چه كاريه، مگه ما مسلمان نيستيم، خوب اينها خودشون رو مسلمان مىدونند ما رو مرتد مىدونند. اين حرف شما كه شما مىزنيد. به ما مىگويى تو مرتدى، خودش… خوب (نهن ا… ) مىگه ما بچههاى خدا هستيم. ما احبا الله هستيم. تو خودت اهل بهشتى اون وقت بنده كه دارم نصيحت مىكنم من شدم اهل جهنم، يا اينها شدند اهل جهنم. مسجد ما مسجد ضرار شده؟ نافهم، خوب اين چه حرفيه كهدارى مىزنى، اين چه به اصطلاح ظاهرى كهدارى مىرى، به جهنم مىرى اما بهشتيها رو ما اهل جهنم هستيم. يكى هم خائن، كسى كه خيانت مىكنه، خائن به كسانى كه امانتدار نيستند، اينها. بهشون نمىرسه. خوب مىآييد رأى مردم رو مىگيريد، اون وقت اونها را پاره مىكنيد، صندوقها رو مىريزد توى گاودونى هر جا، اينها را بايد ببرى يك جايى كه دونه دونه بشمارى ، خوب اينها چيزهايى بوده كه چهار تا عكسهاشو گرفتند. چهارتا از اين صندوقها، حالا چهار تا براى نمونه، كه ازش گرفتند كه قائمش كرده بوديد. چند تا آدم فهيم و درستكارآمدند گفتند، اعتنا نمىكنيد به رأى مردم، توى امانتدارى، تو اهل بهشتى اون وقت ما اهل جهنم هستيم. تو سيد هستى اما ما سيد نيستيم. خوب آخه اين چه حرفهايى است داريد مىزنيد. والا به خدا، (مردم براي حمايت صلوات ميفرستن ) نمىخواهد صلوات بفرستيد.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment