Monday, 13 June 2011

تهاجم به جبهه ملی ایران

تهاجم به جبهه ملی ایران
دکترحسین موسویان
رئیس هیئت اجرائیه ومسئول تشکیلات جبهه ملی ایران
درهفته های اخیرتهاجمات نامعقول وناموجهی توسط برخی افراد با امضاء ویا بدون امضاء علیه جبهه ملی ایران صورت گرفته است که بایددرمورداین تحرکات برای  اعضاء وهواداران ارجمند جبهه ملی  توضیحات لازم داده شود .
جبهه ملی ایران از بدو تاسیس در سال 1328 تا کنون فعالیت سیاسی و تشکیلاتی خود را اگر چه با فراز و نشیب ها و گاه وقفه هایی ادامه داده است . اگرفقط از دوران انقلاب به بعد مد نظر باشد ما در روز پنجم پیروزی انقلاب طرح انتقال قدرت به ملت را طی بیانیه ای پیشنهاد کردیم که میتوانست به نحوی دموکراتیک انتقال قدرت به ملت ایران یعنی حاکمیت ملی را محقق سازد که متاسفانه در آن جو هیجانی انقلاب به آن توجهی نشد .
ما در سه سال اول پس از انقلاب در تهران و برخی شهرهای دیگر مرکز تشکیلات داشتیم . پس از چندی روزنامه رسمی پیام جبهه ملی را منتشر کردیم که در تمام کشور پخش میشد و مورد استقبال و حمایت مردم بود .       شماره های آخر آن روزنامه در چهار چاپخانه و تا تیراژ دویست و چهل هزار نسخه که در حقیقت حداکثر مقدورات ما بود منتشر میگردید و به سرعت نایاب میشد . سازمانهای شانزده گانه جبهه ملی در تهران رو به گسترش بود و در اکثر شهرها و شهرستانها شاخه های تشکیلات جبهه ملی تاسیس شده و مشغول فعالیت بودند . این اقبال روزافزون مردم به جبهه ملی حاکمیت اقتدارگرا و انحصارطلب را که اصولا با حاکمیت ملی و دموکراسی سازگاری ندارد ناگزیر ساخت تا به مقابله با جبهه ملی برخیزد . ابتدا مرکز تشکیلات جبهه ملی در تهران توسط گروه های فشار و نیروهای       لباس شخصی اشغال شد سپس از پخش روزنامه پیام جبهه ملی توسط شبکه توزیع مطبوعات جلوگیری بعمل آمد و سرانجام به دنبال دعوت جبهه ملی از مردم برای راهپیمایی و میتینگ در روز 25 خرداد 1360 که موجب تعطیل عمومی در تهران و بروز حالت فوق العاده و بحرانی گردید ، هیئت حاکمه جمهوری اسلامی با تمسک به حربه ارتداد کوشید تا جبهه ملی را از صحنه سیاسی کشور خارج کند . با یورش شدید حاکمیت به جبهه ملی برخی از سران جبهه ملی مخفیانه از ایران مهاجرت کردند و برخی زندگی مخفی اختیار نمودند و بعدا چندین نفر از آنان شناسایی و بازداشت گردیده و مدتها در زندانها به بند کشیده شدند ولی با این حال جبهه ملی فعالیت تشکیلاتی و سیاسی خود را هرچند به صورت محدود ادامه داد . در سال 1364ودر بحبوحه جنگ ، یکبار جلسه شورای مرکزی جبهه ملی تشکیل شد و در جمع بندی مذاکرات این جلسه قرار شد که فعالیت سیاسی علنی جبهه ملی تا پایان جنگ عراق با ایران متوقف بماند ولی کار تشکیلاتی ادامه یابد . تشکیلات در  روزهای مربوط به جبهه ملی کار میدانی خود را انجام میداد و چند نشریه تحلیلی نیز منتشر نمود . جدا از این تشکیلات تعدادی از اعضای جبهه ملی هم از سال 65 دور هم جمع شده و تحت عنوان گروه « حسن نیت » بیانیه هایی در مورد روزهای تاریخی نهضت ملی با امضای شخصی خود منتشر کردند .
از سال 1372 به دعوت آقای ادیب برومند باقیمانده اعضای شورای مرکزی که در ایران بودند گردهم آمده و فعالیت علنی شورا را آغاز کردند و هیئت اجرائیه شش نفره مرکب از آقایان ادیب برومند ، علی اردلان ، حسین شاه حسینی ، حسن لباسچی ، دکتر حسین موسویان و دکتر پرویز ورجاوند اداره امور جبهه ملی را عهده دار شدند . دوره جدید نشریه پیام جبهه ملی به صورت نشریه داخلی مجددا شروع شد و سازمانهای 16 گانه نیز به صورت گسترده تر از دهه شصت شکل گرفت . در آبانماه 1382 پلنوم جبهه ملی تحت نام پلنوم الهیار صالح تشکیل گردید و شورای مرکزی جبهه ملی را که همین شورای فعلی است برگزید . در طی این مدت علیرغم تنگناها و خطرات صدها بیانیه از طرف جبهه ملی صادر شده و راجع به تمام مسائل مهم سیاسی کشور موضع گیری لازم انجام گرفته و بعلاوه 183 شماره نشریه داخلی پیام جبهه ملی بعنوان نشریه تئوریک و بیان کننده اصول عقاید جبهه ملی درهر زمینه ای منتشر گردیده است . اکثر سازمانهای شانزده گانه پیش بینی شده در اساسنامه نیز تشکیل شده اند . البته جبهه ملی در شرایطی برای تحقق آزادی و حاکمیت ملی تلاش کرده و میکند که از اولیه ترین ملزومات فعالیت سیاسی محروم است . ما محل تشکیلات که مردم بتوانند به ما مراجعه کنند نداریم ، روزنامه ای علنی که افکار و اصول اعتقادی ما را به اطلاع مردم برساند نداریم ، امکان تجمع و دعوت از مردم برای استحضار یافتن از مواضع جبهه ملی را نداریم و بطور کلی حاکمیت میکوشد که ارتباط ما را با جامعه قطع نماید با اینحال  جبهه ملی از حمایت عظیم و بالقوه مردم ایران برخوردار است و اگر موانع در سر راه ما نباشد حمایت های مردم بالفعل خواهد گردید و بدلیل همین موقعیت مردمی است که جبهه ملی مورد خشم و غضب حاکمیت و هم چنین قدرتهایی که برنامه های خود را برای این کشور طراحی کرده اند قرار دارد و برای متوقف کردن و هتک حیثیت آن از ضربه زدن از درون و فشار و مضیقه روز افزون از بیرون استفاده میکنند . اخیرا نامه سرگشاده ای به شدت موهن و با لحنی سخیف از طرف فردی به ظاهر از جبهه ملی به آقای ادیب برومند رئیس شورای مرکزی در یک سایت اینترنتی منتشر گردید و بعدا نامه دیگری در همان مضامین با ادعای اینکه از طرف 12 نفر عضو شورای مرکزی است در همان سایت منعکس شد و سرانجام نامه ای با امضای شورای عالی جبهه ملی در اروپا به شورای مرکزی جبهه ملی ایران منتشرشد.
 درباره نامه آن فرد  بهتر است حرفی نزنم چون مطلبی که یک فرد روان پریشان و آلت فعل دیگران نوشته و جز دروغ  و فحاشی نکته ای در آن وجود ندارد ارزشی برای طرح شدن ندارد اما درمورد نامه ای که تحت عنوان نامه ی سرگشاده 12 نفر از اعضای شورای مرکزی به رئیس شورا ، آقای ادیب برومند منتشر شده بایدبگویم که این نامه فاقد هرگونه ارزش تشکیلاتی و سیاسی و حقوقی است زیرا که افراد شورای مرکزی دارای نام و نشان هستند ولی در زیر این نامه هیچ امضائی وجود ندارد . بنده بعید میدانم که 12 نفر از اعضای شورای مرکزی حاضر باشند زیر آن نامه  امضاء بگذارند و مسئولیت ملی و سیاسی امضای خود را بپذیرند . در این نامه 12 نفره بدون امضاء مواردی مطرح شده که بر خلاف تاکیدی که درآن بر اساسنامه جبهه ملی کرده اند بکلی با اساسنامه منافات دارد . در این نامه تمام تاکید روی اینست که طبق ماده یازده اساسنامه مدت اعتبار شورای مرکزی چهار سال است و زمان اعتبار این شورا که توسط پلنوم در سال 82 انتخاب شده ، منقضی گشته و غیرقانونی است . یک فرد دیگر هم گفته است که چون مدت شورا منقضی شده پس هیئت رئیسه شورا و هیئت رهبری و هیئت اجرائیه نیز حق ادامه فعالیت ندارند و نشریاتی هم که منتشر میشود غیرقانونی است . یعنی به فتوای این جناب شورای مرکزی جبهه ملی که ایشان عضویت آنرا همواره یدک میکشند باید پی کار خود برود و انتشارات هم باید متوقف شود و تشکیلات جبهه ملی هم انحلال یابد . آیا این خواسته ها مطلوب چه کسی به جز حاکمیت و دشمنان جبهه ملی میتواند باشد ؟
 در شصت و دو سال که از بنیانگذاری جبهه ملی گذشته ، فقط دوبار انتخابات شورای مرکزی یک بار در کنگره 1341 ویک باردر پلنوم 1382 صورت گرفته است آیا در سایر سالهای بیش از شش دهه گذشته ، شورای مرکزی جبهه ملی غیر قانونی بوده ؟ یا به دلایل شرایط حاکم بر ایران بر طبق اساسنامه باید به وظایف خود ادامه می داده است ؟
در حالیکه ماده یازده اساسنامه که مورد استناد قرارگرفته بهیچ وجه شورا را پایان یافته تلقی نکرده است و برای روشن شدن موضوع ماده یازده اساسنامه و تبصره های آن را عینا نقل میکنم :
« ماده یازده کنگره جبهه ملی بزرگترین گردهمایی منتخبان اعضاء سازمانهای تهران و شهرستانها و خارج از کشور است که در شرایط عادی و مناسب هر چهار سال یکبار برای تعیین یا اصلاح برنامه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و خط مشی کلی جبهه ملی در آینده و بررسی فعالیتهای جبهه ملی در دوره قبل و انتخابات اعضای شورای مرکزی و در صورت لزوم اصلاح اساسنامه تشکیل میشود تنظیم آئین نامه تشکیل و دستور کار کنگره در صلاحیت شورای مرکزی جبهه ملی میباشد که با تصویب اکثریت مطلق اعضاء حاضر در جلسه اتخاذ تصمیم خواهد نمود .
تبصره اول- چنانچه تشکیل کنگره قبل از موعد مقرر به نظر شورای مرکز ی ضروری تشخیص داده شود شورا میتواند به ترتیب مقرر در این ماده اقدام نماید .
تبصره دوم در صورت عدم امکان برپایی کنگره مجمع مسئولان سازمانها عهده دار وظایف کنگره خواهد بود و در صورتیکه تشکیل مسئولان سازمانها نیز مقدور نباشد شورای مرکزی تا رفع موانع به وظایف خود ادامه خواهد داد . »
همانگونه که ملاحظه میکنید در ماده یازده اساسنامه تشکیل کنگره را در شرایط عادی و مناسب هر چهار سال یکبار در نظر گرفته نه در شرایط و مضایقی که ما در آن به سر میبریم و دستگاه حاکمه رسما اعلام میکند که با تشکیل کنگره یا پلنوم برخورد خواهد کرد و در تبصره دوم نیز به صراحت میگوید « در صورتیکه تشکیل مجمع مسئولان مقدور نباشد شورای مرکزی نا رفع موانع به وظایف خود ادامه خواهد داد » . و بنابراین غیرقانونی بودن شورا حرفی به کلی بی اساس و یک دروغ پردازی بیش نیست . در نامه سرگشاده به افزودن چهار نفر به اعضای شورا در سال گذشته تاکید نموده و آنرا خلاف اساسنامه قلمداد کرده اند . در مورد افزودن چهار نفر به شورای مرکزی در سال گذشته نیز رئیس شورا کاملا مطابق اساسنامه عمل کرده است زیرا این چهار نفر شامل دو نفر نمایندگان حزب مردم ایران و دو نفر نمایندگان حزب ایران هستند . دو نفر نمایندگان حزب ایران بجای دو فرد متوفی از این حزب یعنی شادروانان مهندس  نظام الدین موحد و غلامرضا رحیم بر طبق اساسنامه توسط رئیس شورا دعوت شده اند و دو نفر نمایندگان حزب مردم ایران نیز بدلیل نبودن نماینده از حزب مردم ایران پس از شروع بیماری شادروان حسین راضی و نیامدن ایشان به جلسات از طرف حزب مردم ایران به شورای مرکزی معرفی شده اند .    
نامه های احزاب ایران و مردم ایران در معرفی این نمایندگان در شورای مرکزی قرائت شده و مورد تایید قرار گرفته است . وهیچ مخالفتی از طرف هیچکس نسبت به پذیرش آنان بعمل نیامده است .
اینک ماده سیزده اساسنامه و فقط دو بند 7 و 8 از 14 بند این ماده  که استناد ورود این چهار نفر  به شورا بوده است راعینا نقل میکنم :
« ماده سیزدهم شورای مرکزی جبهه ملی بعد از کنگره عالی ترین مرجع تصمیم گیری جبهه ملی بوده و وظایف و اختیارات آن به شرح زیر است :
بند 7 انتخاب جانشینان اعضاء مستعفی یا متوفی یا اخراج شده شورا و در اینگونه موارد شورا بدون توجه به نتیجه انتخابات کنگره در انتخاب اعضاء جانشین آزاد است .
بند 8 تعیین عده نمایندگانی که احزاب و گروه ها و سازمانهای تشکیلاتی جبهه ملی در شورا خواهند داشت با توجه به کیفیت و کمیت آنان و حد نصاب اعضای شورا . »
بطوریکه در بند 7 و 8 ماده سیزدهم ملاحظه فرمودید دعوت از این چهار نفر توسط ریاست شورا کاملا بر طبق اساسنامه بوده و در شورا هم در یکسال گذشته هیچکس نسبت به ورود آنان نه شفاها و نه کتبا اعتراضی نداشته تا در شورا مورد رسیدگی قرار بگیرد . در شورای مرکزی جبهه ملی دموکراسی کامل برقرار است و پس از هر پیشنهاد و مطلبی با مراجعه به رای ، تکلیف هر مسئله ای روشن میشود .
مورد دیگری که در نامه سرگشاده بدون امضاء مطرح گردیده تصمیم شورا به افزودن 15 نفر عضو جدید به شورای مرکزی است که این کار را خلاف اساسنامه وانمود کرده اند درحالیکه مواد 14 ، 15 و 16 اساسنامه به صراحت این موضوع را تایید و روال آنرا معین مینماید . من هر سه ماده را عینا نقل میکنم :
« ماده چهاردهم عده اعضای شورای مرکزی 50 تن خواهد بود .
ماده پانزدهم اعضاء شورای مرکزی باید دارای وجه ملی و سوابق آزادی خواهی و خدمت گذاری به ملت و حق طلبی و ثبات قدم و پاکدامنی باشند و طوری برگزیده شوند که ترکیب عمومی شورا حتی المقدور معرف نیروهای ملی و طبقات و قشرهای اجتماعی باشد .
ماده شانزدهم 35 تن از اعضاء شورای مرکزی از طرف کنگره جبهه ملی با رای مخفی و اکثریت اعضاء حاضر در جلسه انتخاب میشوند . 15 تن دیگر با توجه به قسمت آخر ماده پانزدهم و رعایت مواد اساسنامه در صورت مقتضی از طرف شورای مرکزی انتخاب خواهند شد .
تبصره اول- انتخاب اعضاء جدید بنا بر پیشنهاد مشترک هیئت رهبری و هیئت اجرائی از طرف شورا با رای مخفی و اکثریت دو سوم حاضران در جلسه خواهد بود .
تبصره دوم در انتخاب اعضاء جدید شورا باید افرادیکه سابقه عضویت و فعالیت آنها در سازمانهای جبهه ملی محرز است و واجد صلاحیت عضویت شورا هستند حتی الامکان مقدم شمرده شوند .
تبصره سوم- با اخراج یا خروج هر حزب یا گروه نمایندگان آن حزب یا گروه نیز عضویت خود را در شورا از دست خواهند داد .
تبصره چهارم در صورتیکه احزاب و یا سازمانهای صنفی سیاسی وابسته به جبهه ملی در بین انتخاب شدگان در کنگره حداقل یک نماینده در شورای مرکزی نداشته باشند میتوانند از شورای مرکزی درخواست فرستادن نماینده حزب یا سازمان خود را بنمایند که در صورت موافقت و تصویب شورای مرکزی از حزب یا سازمان مزبور خواسته خواهد شد که نماینده خود را انتخاب و به شورا معرفی نماید . »
 با این توضیحات معلوم میشود که آقای ادیب برومند و شورای مرکزی کاملا طبق اساسنامه عمل کرده اند پس انتقادات آن شخص و این نامه سرگشاده به چه منظور است و چه هدفی را دنبال میکنند ؟به گمان من تنها یک فرد خود محور و خود شیفته و مبتلا به خود بزرگ بینی تا حد جنون در شورا حضور دارد که چون در این شورا زمینه ای برای ارضای خود خواهی ها و اهداف خود نمیبیند چنین میپندارد که برای دسترسی به اهداف خود باید به هر طریق ممکن این شورا را به بن بست بکشاند تا شاید بتواند در شورای بعد وضع بهتری برای خود فراهم کند و این تحریکات و نامه پراکنی ها هم کار اوست در حالیکه در شورا تمام مسائل به صورت کاملا دموکراتیک قابل طرح و بررسی است و در نهایت رای اکثریت شورا تعیین کننده خواهد بود و اگر شخصی بخواهد از رای اکثریت تمکین نکند و با هوچیگری و جار و جنجال با شورا برخورد کند نه به دموکراسی اعتقاد دارد و نه قواعد کار سیاسی دست جمعی را آموخته است .
در نامه سرگشاده ازحضور 7 نفر ازیک  حزب مخصوص درشورا ذکر کرده اند که منظورشان حزب ایران است . حزب ایران از ابتدای تشکیل جبهه ملی در سال 1328 در حکم ستون فقرات جبهه ملی بوده  و شخصیت های برجسته ای  مانند الهیار صالح دکتر کریم سنجابی- مهندس کاظم حسیبی- مهندس احمد زیرک زاده مهندس جهانگیر حق شناس اصغر پارسا دکتر شاپور بختیار    ابوالفضل قاسمی- مهندس نظام الدین موحد غلامرضا رحیم ازاین حزب در رهبری جبهه ملی شرکت داشته اند و در حال حاضر شخصیت های ارزشمندی چون آقایان ادیب برومند حسن شهیدی- منوچهر ملک قاسمی- دکتر باقر قدیری اصلی- دکتر خسرو سعیدی- سرلشگر بازنشسته ناصر فربد ابراهیم منتصری و فرهاد امیر ابراهیمی در شورای مرکزی جبهه ملی حضور دارند .
 در نامه سرگشاده باز هم از باند 4 نفری که بر شورای مرکزی سیطره دارد اسم میبرند اصطلاح « باند»یا« باندخنجی » از سال 41-1340 در جبهه ملی مطرح گردیده است . دکتر محمد علی خنجی مردی محجوب ، سخنور ، دانشمند و فرهیخته بود او در اقتصاد و حقوق دکترا داشت و با چندین زبان زنده جهان مانند انگلیسی ، فرانسه ، آلمانی ، روسی و عربی کاملا آشنا بود . دکتر خنجی همراه خلیل ملکی و دکتر مسعود حجازی و عده ای از شخصیت های دیگر در زمان دولت ملی مصدق حزب نیروی سوم را رهبری میکردند . دکتر خنجی در آستانه کودتای ننگین 28 مرداد 32 بر سر تایید مواضع دکتر مصدق بویژه در مورد برگزاری رفراندوم برای انحلال مجلس هفدهم و برخی مسائل دیگر با خلیل ملکی اختلاف پیدا کرد که بررسی این اختلاف ، بحث ها و گفتگو های زیادی را می طلبد . به هر حال با این اختلاف نظرها حزب نیروی سوم به دو گروه بنام جامعه سوسیالیستها به دبیر کلی خلیل ملکی و حزب سوسیالیست به رهبری دکتر خنجی و دکتر حجازی تقسیم شد در این انشعاب اکثر کادرهای فعال حزب با دکتر خنجی و دکتر حجازی و حزب سوسیالیست همراه شدند و وقتی بلافاصله بعد از کودتای 28 مرداد نهضت مقاومت ملی برای مقابله با کودتا تشکیل شد ، با مطالعات و بررسی هایی که بنیان گذاران نهضت انجام دادند دکتر خنجی و دکتر حجازی و حزب سوسیالیست را به نهضت مقاومت ملی دعوت کردند و گروه دیگر را خیر . در نهضت مقاومت ملی تهیه نشریه راه مصدق و بیانیه های نهضت و بخش عمده ای از فعالیت های تشکیلاتی نهضت به عهده دکتر خنجی و مسعود حجازی بود . در سال 1339 با تشکیل مجدد جبهه ملی از بین آن دو گروه باز هم حزب دکتر خنجی به شورای مرکزی جبهه ملی دعوت شد. در آغاز فعالیت جبهه ملی دوم دکتر خنجی و دکتر حجازی و سایر کادرهای حزب سوسیالیست ، حزب خود را به نفع تشکیلات جبهه ملی منحل نموده و افراد حزب را در اختیار سازمانهای جبهه ملی قرار دادند که این امر خوشایند برخی احزاب دیگر جبهه ملی که خواهان حفظ تشکیلات حزبی خود بودند نبود و تا حدودی ناخرسندی و مخالفت آنها را در پی داشت مضافا بر این ، دانش سیاسی و اقتصادی دکتر خنجی و بهره گیری او از کتب و نشریات به زبانهای مختلف از او شخصیتی جامع و تئوریسینی توانا و کم نظیر ساخته بود که بسیاری از کادرهای جبهه ملی را مجذوب میساخت و این امر مورد حسادت بسیاری از افراد دیگر بودوخصومت آنهارانسبت به اوبر می انگیخت . تمام نشریات تعلیماتی و بسیاری از اعلامیه های مهم جبهه ملی دوم به قلم دکتر خنجی بود و هم او بود که در تنظیم اساسنامه و منشور جبهه ملی در کنگره 1341 نقش اساسی داشت . اما اولین کسانیکه اصطلاح « باند خنجی » را برای دکتر خنجی و دوستانش ابداع کردند عده ای از اعضای نفوذی حزب توده در داخل جبهه ملی دوم بودند که در داخل جبهه ملی برای خود شبکه مخفی داشتند و علی التحقیق با پیشرفت و تعالی جبهه ملی مخالف بودند. تحرکات این گروه توسط دکتر خنجی که در کمیسیون تعلیمات ، اداره کننده مسائل تعلیماتی و کلاس های گویندگی جبهه ملی بود و دکتر حجازی که مسئول سازمان جوانان بود شناخته شده و از کارشکنی آنان جلوگیری بعمل می آمد . بسیاری از اعضای اصیل و معتقد جبهه ملی از همان زمان به تحرکات و عملکرد این افراد مشکوک بودند و کار آنها را در جهت اهداف رژیم شاه و ساواک ارزیابی میکردند و بعدها روشن شد که شک و تردید اعضای جبهه ملی به این شبکه بجا و صحیح بوده و معلوم شد که متاسفانه شخصی به نام عباسعلی شهریاری ، یک مامور کارکشته ساواک  به حزب توده نفوذکرده وخودرابه رهبری این شبکه رسانده بود . افراد فریب خورده این گروه بعدها که متوجه فریب خوردن خود شدند بسیار متاسف و متاثر شدند . یکی از آنها در زندان قزل قلعه با آگاه شدن از این موضوع چنان سر خود را به دیوار کوبید که فرقش شکافته شد و راهی بیمارستان گردید . و برخی از این گروه که بعدا هسته های اولیه فدائیان خلق را بوجود آوردند عباسعلی شهریاری را بعنوان مجازات و انتقام گیری ترور نمودند . اصطلاح « باند خنجی » که بوسیله این گروه فریب خورده ابداع گردید متاسفانه بوسیله برخی از افراد دیگر جبهه ملی نیز که نسبت به دکتر خنجی حسادت و یا رقابت داشتند نیز بکار رفت . دکتر خنجی در سال 1350 در سن 46 سالگی چشم از جهان فروبست و یاور همیشگی او دکتر حجازی نیز سالهاست که به رحمت ایزدی پیوسته است ولی دشمنان جبهه ملی هنوز هم اصطلاح « باند خنجی » را رها نکرده اند و افراد فداکار و موثر و معتقد به جبهه ملی را باند خنجی مینامند . بنده شخصا از لحاظ عدم اقتضای سنی افتخار عضویت در حزب سوسیالیست دکترخنجی نصیبم نگردید و گمان نمیکنم هیچیک از همراهان حزبی او هم در شورای مرکزی فعلی جبهه ملی باقی مانده باشند ولی بنده که در سالهای 39 به بعد در جبهه ملی دوم شاهد دانش و درک سیاسی فوق العاده و شجاعت مبارزاتی آقایان دکتر خنجی و دکتر حجازی بودم و در دوران بعد از انقلاب هم در شورای مرکزی و هیئت اجرائیه از نزدیک ناظر تلاشها و ایثارگریهای دکتر مسعود حجازی قرارداشتم همواره به روان پاک هر دو بزرگوار درود میفرستم و بسیاری از اعضای صدیق و قدیمی جبهه ملی در مقابل خدمات آقایان دکتر خنجی و دکتر حجازی به راه مصدق و نهضت ملی ایران سر تعظیم فرود می آورند . بنده به یاد دارم و بسیاری از اعضای قدیمی جبهه ملی نیز میدانند که آقایان الهیار صالح ، دکتر غلامحسین صدیقی و دکتر کریم سنجابی وقتی  با  همان افراد نفوذی  وانتقادات آن ها از« باند » روبرو میشدند پاسخ میدادند که اگر اینها « باند » هستند ما هم عضو همین باندیم . ونیزبه خاطر میآورم که درسال 1340 وقتی بعنوان یک دانشجوی فعال جبهه ملی درجشن عروسی دکترحجازی دعوت شده بودم چگونه چک دو هزار تومانی کادوی مصدق رهبرنهضت ملی با امضای او که از احمدآباد برای دکترمسعودحجازی فرستاده بود مورد تماشاوخوشحالی میهمانان قرارگرفته بود.
ماجرای تشکیل پلنوم وهمچنین انتخابات غیرحضوری شورای مرکزی که بسیار مورد بحث قرار گرفته نیز احتیاج به توضیح دارد. درشورای مرکزی جبهه ملی هیچکس باتشکیل پلنوم مخالف نیست وهمه ازتشکیل پلنوم وانتخابات شورای مرکزی استقبال میکنند . تنها مخالف باتشکیل اجلاس پلنوم حکومت جمهوری اسلامی است که آزادی های اساسی ملت را نادیده میگیرد. ازجمله آزادی احزاب واجتماعات رامنتفی کرده است . ازحدود دوسال قبل انتخابات در سازمان های جبهه ملی برای گزینش نمایندگان جهت شرکت در پلنوم شروع شدنمایندگان شهرستان ها و نمایندگان احزاب نیز معرفی شدندو در سال گذشته هنگامی که قرار بود تدارکات لازم برای برپائی اجلاس پلنوم فراهم شود حاکمیت به رئیس شورای مرکزی اخطار نمود که باتشکیل جلسه پلنوم برخورد خواهد نمود که موضوع این اخطار با صدور   اعلامیه ای به آگاهی همگان رسید . دلیل برخورد حاکمیت باتشکیل این جلسه روشن است . چون دستگاه حاکمه نمیخواهد با انتخاب شدن یک شورای مرکزی جدید از طرف یک پلنوم صحیح ، شورای جبهه ملی تقویت شده و به این رجز خوانی ها وشانتاژهای داخلی پایان داده شود . بالاخره موضوع در شورای مرکزی مورد بررسی قرار گرفت .در آنجا پیشنهاد شد که انتخابات شورای مرکزی بصورت غیرحضوری و فرستادن کاغذ رای نویسی توسط کمیسیون برگزار کننده برای شرکت کنندگان در پلنوم صورت بگیرد. درابتدا کسی با این پیشنهاد مخالفتی ننمود ولی هنگامیکه این پیشنهاد رای گیری غیر حضوری وارد مراحل اجرائی میشد نامه هائی باتعداد زیاد امضا از سازمان های مختلف جبهه ملی به شورای مرکزی رسید که همگی اینگونه رای گیری برای انتخاب اعضای شورای مرکزی را مورد انتقاد قرار داده و آن را خلاف اساسنامه ودون شان جبهه ملی دانستند وبرخی از شهرستان ها هم گفتند در چنین حالت غیر حضوری در رای دادن شرکت نمیکنند همچنین حرکاتی ناپسند مثل افزودن نام برخی افراد به لیست کاندیداهای عضویت شورای مرکزی بعنوان نماینده برخی از شهرستانها وبعضی سازمان های نوظهور که درآنها انتخاباتی صورت نگرفته بود توسط یکی دونفر از اعضای کمیسیون برگزار کننده پلنوم بدون اطلاع سایر اعضاء درلیست ارسالی برای انتخاب کنندگان صورت گرفت درضمن محل ارسال آراء را که قرار بود منزل رئیس شورا باشد به جای دیگری تغییر دادند و اوراق رای را که قراربود با امضای اعضای کمیسیون برگزار کننده ومهر جبهه ملی درپشت آنها مستند گردد بدون مهر وامضاء ارسال داشتند که مجموع همه اینها انتخاب غیر حضوری را زیر سئوال برد وبه همین دلایل شورای مرکزی  انتخابات غیرحضوری وموارد پیش آمده را مورد بحث ورسیدگی قرارداد وسپس موضوع را به رای گذاشت واجرای آن گونه رای گیری غیرحضوری و بدون اجلاس پلنوم از طرف اکثریت شورای مرکزی مردود شد و ملغی گردید . وهمه حاضران درجلسه رای اکثریت را پذیرفتند.ولی تعدادی از کسانی که در آن رای گیری حضور داشته ونظرشان مورد تصویب قرار نگرفت ( البته نه همه آنها) قواعد دموکراسی درون تشکیلاتی وتمکین از رای اکثریت را زیر پا گذاشته وتخطئه شورای مرکزی راآغاز کردند ومتنی تحت عنوان « تفاهم نامه » باامضای هیئت رهبری به شورای مرکزی ارائه نمودند که اکثریت شورا بسیاری از مواد آن را خلاف اساسنامه دانستند و اینطور تصویب کردند که اگر این متن در تطبیق با اساسنامه قرار بگیرد میتواند قابلیت اجرا پیدانماید .ولی بدنبال این مصوبه شورا یک اقلیت به تحریک همان فرد خود بزرگ بین درجلسات بعدی شورا حاضرنشدند وخواستند که شورا را از اکثریت بیندازند. ولی اینگونه نشد واکثریت دوسوم نصاب شورا برای هرگونه تصمیم گیری احراز گردید از جمله تصمیم گرفته شد که برای تقویت شورا برطبق ماده شانزدهم اساسنامه عمل شود وپانزده نفر از افراد ذیصلاح و واجد شرایط به شورا افزوده شوند . وبر طبق اساسنامه هیئت رهبری وهیئت اجرائیه موظف شدندکه در جلسه مشترک خود لیستی از واجدین شرایط را  فراهم وبرای بررسی وتصویب به شورای مرکزی ارائه نمایند. که به همین گونه اقدام گردید.ودونفر از چهارنفر عضو هیئت رهبری همراه کلیه اعضای هیئت اجرائیه دریک جلسه مشترک یک لیست پانزده نفری را مورد تایید وتصویب قرار داده وبه شورا معرفی نمودند. ا لبته عضویت این افراد هنوز به تصویب شورای مرکزی نرسیده است . وچه بهتر که این کار باحضور همه اعضای شورای مرکزی وغائبین چند جلسه اخیر صورت پذیرد . اما بدیهیست که دراولین فرصت ممکن باید پلنوم رسمی و واقعی تشکیل شده وانتخاب کلیه اعضای شورای مرکزی را طبق اساسنا مه به انجام برساند .
اخیرا  پس از مصاحبه آقای ادیب برومند با یکی از سایت های اینترنتی ، حملات نا جوانمردانه ای از طرف همان نویسنده نامه سرگشاده و پس از آن هم نامه ای با امضای شورای عالی جبهه ملی اروپا منتشر گردید که نسبت به گفته آقای ادیب برومند دایر بر گفتگوی ایشان با عوامل حکومت جمهوری اسلامی بشدت برآشفته بودند . واز هیچ اسائه ادبی نسبت به ایشان خودداری ننمودند.  اینکه دستگاه های نظامی امنیتی رژیم شخصیتی مانند آقای ادیب برومند را احضار وبا ایشان گفتگو کنند وپاسخ ایشان را بشنوند امری نیست که شخص مغرضی آنرا مستمسک اهانت به آقای ادیب برومند واتهام زدن به ایشان وجبهه ملی ایران قرار دهد. اینگونه اتهامات را ازاول انقلاب عوامل رژیم فاسد و دیکتاتوری گذشته نیز به جبهه ملی وارد ساخته و میسازند . نفس مذاکره رئیس شورای مرکزی وهیئت رهبری جبهه ملی با مقامات رژیم حاکم همراه با دفاع از مواضع سازمان واصول اعتقادی آن وتاکید برخواسته های آزادیخواهانه جبهه ملی واطلاع دادن مفاد گفتگوها به سایر اعضای رهبری واجرائی وشورای مرکزی چه اتهامی نسبت به آقای ادیب برومند میتواندباشد ؟ مگر مذاکرات آقایان الهیار صالح ودکترآذربا نمایندگان شاه درسال 40 ومذاکرات کلیه اعضای شورای مرکزی در زندان قزل قلعه بافرستادگان شاه درسال41 اتهامی برای آنان تلقی شد؟ از آن فرد مغرض وبازیچه دست این وآن انتظارنمیرود که جز آنچه گفته است چیزی بگوید ولی کسانیکه نام شورای عالی جبهه ملی اروپا را برخود نهاده اند چگونه با طناب پوسیده آن شخص به چاه رفته وعینا سخنان اورا تکرار میکنند؟ حداقل این آقایان باید بدانندکه درهمین جنبش های خونین آزادیخواهانه ای که در منطقه خاورمیانه در جریانست رهبران جنبش ها از مذاکره وگفتگو با حکام دیکتاتور خودداری نمیکنند وباید بدانندکه درتمام سالهای جنگ ویتنام درحالیکه ویت گونگ ها وآمریکائیان آتش برسرهم میباریدند و ویت گونگ ها پوست از سرسربازان آمریکائی میکندند هیئت های نمایندگی ویت گونگ و آمریکا دائم در ژنودرپشت میز مذاکره روبروی هم مینشستند آیا این دلیل وابستگی ویت گونگ ها به آمریکا بود؟ شورای عالی جبهه ملی اروپا در نامه خود اعلام کرده است که ارتباط تشکیلاتی خود را با جبهه ملی ایران بحالت تعلیق در میآورد . این درحالیست که جبهه ملی ایران با هیچیک از سازمان هائی که تحت نام جبهه ملی در خارج ازایران فعالیت میکنند هیچگونه ارتباط تشکیلاتی نداشته وندارد که اکنون بخواهد تعلیق شود. جبهه ملی ایران در درون کشور در اوضاع وشرایطی که همگان از چگونگی آن را مطلعند ودر زیر سایه شمشیر داموکلس ارتداد برای بدست آوردن آزادی و حاکمیت ملی ودر پیروی از راه مصدق تلاش میکند وفعالین صدیق جبهه ملی با به خطر انداختن جان وهستی خود برای تحقق آرمان های جبهه ملی میکوشند وآن آقایان در حریم امن هلند وباخط گرفتن ازآن فرد خودشیفته و خودبزرگ بین وبراساس نوشته پوچ وبی پایه شاگرد نابخردش برای ما نامه سرگشاده آنچنانی آنهم در رسانه های همگانی مینویسند ورئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران را با تصوری واهی مورد هتک حرمت قرار میدهند . 
شب تاریک و بیم موج وگردابی چنین هایل                  کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

 من براین باورم که این تهاجمات همزمان وزنجیره ای به جبهه ملی ایران برای درگیرکردن ودر نتیجه فلج کردن وبی اثرنمودن این سازمان صورت میگیرد. وقتی این تهاجمات به جبهه ملی در این زمان ودر شرایط فعلی منطقه خاورمیانه ودر اوضاع واحوال فعلی کشور که جمهوری اسلامی با بحران سیاست خارجی برسر انرژی هسته ای وچالش اقتصادی و اختلافات درونی وبحران مشروعیت روبروست به وقوع میپیوندد بسیار تامل برانگیزتر میشود  . به ویژه وقتی  پروژه آلترناتیو سازی در تورنتو وجمع کردن گروه های تجزیه طلب در واشنگتن همزمان میگردد، تهاجم برای خنثی کردن جبهه ملی ایران بسیار پر معنی تر به نظر میرسد . لذا جبهه ملی ایران وظیفه دارد بدون توجه به این تهاجمات نوشتاری ، در دامی که برای مشغول کردن وزمین گیر کردن این سازمان میگسترانند وارد نشده وبر طبق اساسنامه درخشان خود موقعیت سازمانیش را تحکیم بخشد وبه حرکت خود برای استقرار حاکمیت ملی و حفظ تمامیت ارضی هوشیارانه ادامه دهد .
      


Saturday, 11 June 2011

بی در و پیکر بو دن قو ه قضا یه ایران و دستگاه های مسئول


بی در و پیکر بو دن قو ه قضا یه ایران و دستگاه های مسئول


آخرین وضعیت پرونده بقایی در دیوان عدالت اداری

خدا می دو نه چقدر از این حکم های اشتباهی صادر شده.  و چه سر های بی گنا هانی بالای دار    رفته

اين شعبه تصميم به نقض حكم انفصال گرفته اما بلافاصله بعد از آن، دادرسان اين شعبه اعلام اشتباه كردند و اين پرونده براي رسيدگي به اين اشتباه به شعبه ديگر تشخيص ارسال شده است.
مديركل حوزه رياست ديوان عدالت اداري گفت: حكم انفصال از حدمت بقايي به اشتباه نقض و پس از اطلاع دادرسان اين شعبه، پرونده براي رسيدگي به اين اشتباه به شعبه ديگر تشخيص ارجاع شد.

علي‌اكبر بختياري،‌ مديركل حوزه رياست ديوان عدالت اداري در گفت‌وگو با فارس در خصوص اظهارات مطرح درباره نقض حكم انفصال از خدمت بقايي اظهار داشت: اين شعبه تصميم به نقض حكم انفصال گرفته اما بلافاصله پس از آن، دادرسان اين شعبه اعلام اشتباه كردند و اين پرونده براي رسيدگي به اين اشتباه به شعبه ديگر تشخيص ارسال شده است.

به گفته بختياري، قضات اين شعبه ابتدا تصميم به نقض حكم انفصال بقايي گرفتند و بعد از اينكه متوجه اشتباه خود شدند، پرونده با نظر رئيس ديوان عدالت اداري، براي رسيدگي به شعبه ديگر ارجاع شد.

به گزارش فارس،‌ اميد غنمي، مديركل حقوقي سازمان ميراث‌فرهنگي و گردشگري امروز اعلام كرده بود كه حكم انفصال «حميد بقايي» رئيس پيشين سازمان ميراث‌فرهنگي، صنايع‌دستي و گردشگري توسط شعبه تشخيص ديوان عدالت اداري نقض شد

Thursday, 9 June 2011

حمله مردم به جان آمده به آخوندها و مزدوران رژیم


سایت حکومتی الف: امام جماعت مسجد انصار الحسین (ع) تهران در اثر ضربه‌ یکی از اراذل چشم چپش را از دست داده است به طوری که پزشکان بیمارستان لبافی نژاد مجبور به تخلیه چشم او شدند.
حجت الاسلام سید محمود مصطفوی منتظری به مهر گفت: روز دهم اردیبهشت ماه امسال در محدوده خیابان 30 متری نیروی هوایی دختر و پسری را دیدم که پس از نهی از منکر به آنها، پسر جوان به من فحاشی کرد. اهمیتی ندادم و به راهم ادامه دادم ولی پسر جوان به سمتم حمله ور شد و با مشتش به صورتم زد.
وی با بیان اینکه حدس می زنم پسر جوان وسیله ای در دست داشت و با آن به چشم چپم ضربه وارد کرد گفت: ضربه به حدی بود که دیگر متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد و فقط فریاد می زدم که چشمم کور شد.

حجت الاسلام مصطفوی گفت: پس از این حادثه به بیمارستان لبافی نژاد منتقل شدم و در روز یازدهم اردیبهشت ماه به دلیل شدت ضربه و جراحت، پزشکان چشم چپم را تخلیه کردند و اکنون از چشم مصنوعی استفاده می کنم.
گفتنی است روز 16 خرداد ماه نیز حجت الاسلام فرزاد فروزش امام جماعت دانشگاه علوم پزشکی تهران که برای نجات یک دختر جوان از چنگال دو نفر از اراذل و اوباش از جان‌گذشتگی کرد (و بشدت تنبیه شد)، در آستانه نابینایی چشم راست خود قرار گرفت ولی با عمل جراحی چشم در بیمارستان رسول‌ اکرم(ص) خطر تخلیه چشم او برطرف شد.

ضرب و شتم يك آمر به معروف، اینبار در ورامين
سایت حکومتی الف: دو شرور در ورامين با حمله به يك آمر به معروف در ورامين وي را به‎شدت مجروح كردند.
به گزارش خبرگزاري فارس از جنوب استان تهران، شب گذشته ايوب ملكي كه از نمازگزاران مسجد المهدي(عج) و مربي احكام نوجوانان مسجد است حين بازگشت از مسجد با خواهش‌هاي دختر جواني از اهالي محله مواجه مي‌شود كه درخواست مي‌كند به دليل مزاحمت‌هاي دو جوان كه در كمين وي هستند او را تا منزل مشايعت كند.
پس از اين اقدام در راه بازگشت دو جوان مزبور به ويژه «ش» ضمن سد راه ايوب ملكي به وي فحاشي و هتاكي كرده و وي را داروغه خطاب مي‌كند و ملكي در مقابل اين دو شرور را ارشاد مي‌كند.
اين اشرار در ادامه با وی درگير و ضمن فحاشي وي را مضروب مي‌كنند و با چماق به اين آمر به معروف حمله كرده و وي را از ناحيه پا و سر به شدت مجروح و روانه بيمارستان مي‌كنند

Monday, 6 June 2011

اگر نیروهای امنیتی مسیر اصلی تجمع 22 خرداد را تصرف کنند باید چه کنیم؟ + پیشنهاد


حال که جناب دکتر امیر ارجمند از همراهان شبکه های اجتماعی خواسته اند که نظراتشان را ارائه دهند لازم دانستم به 2 مورد اشاره کنم . نخست اینکه در صورت کنترل شدید امنیتی در مسیر راهپیمایی ( میدان ولی صر تا ونک) که قطعا صورت خواهد گرفت معترضان باید چه کنند؟ به نظر بنده  تعیین یک مسیر معین ( آنهم فقط برای شهر تهران) این امکان را به حاکمیت می دهد که با گسیل همه نیروهای خود به آن محل ، مسیر راهپیمایی را کاملا کنترل کرده و اجازه شکل گیری هیچ تجمعی به مخالفان را ندهند. به خصوص اینکه خیابان ولی عصر به واسطه عرض نسبتا کم و وجود خط ویژه که نیمی از عرض خیابان را در بر گرفته عملا به نفع کودتاچیان خواهد بود تا به سرعت نیروهای خود را در طول خیابان جابجا کنند.پیشنهاد من این  است که برای اینکه اینبار دوباره قافلگیر نشویم لازم است مسیر های جایگزینی  مشخص و اعلام گردد تا در صورت عدم امکان تجمع در مسیر اصلی ، معترضان به مسیر های جایگزین بروند. حسن این کار این است  تمرکز نیروهای امنیتی به هم خواهد خورد و امکان دستگیری های احتمالی نیزکاهش خواهد یافت
مورد دوم عدم تعیین مسیر های راهپیمایی در شهرستانها است که در فاصله اندک باقی مانده تا روز 22 خرداد باید معین و هر چه زود تر اعلام گردد

Sunday, 5 June 2011

جزئیاتی از طرح ترور« دکتر عبدالرضا سودبخش» از پزشکان کهریزک




بنابه گفته يکی از افراد نزديک خانواده استاد سودبخش به خبرنگار سرويس اجتماعی ما، ايشان درست کمتر از دوازده ساعت قبل از زمان پرواز و خروج از کشور، در حالی در بلوار کشاورز توسط يک موتور سوار به شهادت می رسد که دوربين های کنترلی سازمان حمل و نقل شهرداری و نيروی انتظامی حدود چهار ساعت قبل از ترور، به دستور مسئولين امنيتی از کار افتاده است.
اختصاصی خبرنگاران سبز/جامعه:
خبرنگاران سبز سرانجام توانست با رايزنی فراوان از چند تن ازخانواده درجه يک « دکتر عبدالرضا سودبخش» دانشيار بخش عفونی بيمارستان امام خمينی و استاد شهيد دانشگاه علوم پزشکی تهران که شب سی ام شهريورماه سال گذشته در ساعت ۲۱ هنگامی که قصد خروج از مطب خود را داشت مورد سوءقصد فردی آشنا برای حکومت قرار گرفت و به ضرب گلوله ترور و به درجه رفيع شهادت رسيد، به جزئياتی در مورد دلايل ترور اين استاد حامی جنبش سبز که شاهد جنايات بازداشتگاه کهريزک بوده است دست يابد.

پس از ترور استاد سبز علی محمدی که در آخرين سخنرانی هايش جهت‌گيری‌ و انتقادهای سياسی شفافی از حاکميت داشت، ترور استاد سودبخش جای بحث داشت. از همان ابتدا اين ترور برای جامعه پزشکی و کنشگران مدنی مشکوک بود.اما عوامل نظام يکی پس از ديگری با اظهار نظرهای سردرگم و کلاف پاره شده، سعی کردند تا اين قتل را به دور از مسائل سياسی به خورد رسانه ها دهند که اين تلاش از ابتدا بيهوده بود چرا که اين ترور دقيقن با برنامه ريزی و هدف خاصی درست يک روز قبل از سفر استاد سودبخش به يکی از کنپره های بين المللی انجام شده بود.

سردار احمدی مقدم يکی از افرادی بود که در اظهار نظری ناآگاهانه و بدور از مسئوليت، تروردکتر سودبخش را فاقد مسائل سياسی دانست و ارتباط اين پرونده را با حادثه کهريزک را شايعه ناميد. اما اين پرونده سرنخی با مسائل سياسی و پرونده کهريزک داشت چرا که فرزند دکتر سودبخش پس از شنيدن اين خبر دست از تحصيل در مالزی کشيد و با هدف پيگيری پرونده ترور پدرش به تهران آمد. در مقدماتی‌ترين اقدام فرزند دکتر سودبخش تقاضای تحويل دادن پرونده پدرش از پليس آگاهی به مسولان قضايی کرد که با مخالفت سرهنگ عباسعلی محمديان رئيس پليس آگاهی تهران روبرو شد که همين قضيه شائبه سياسی بودن اين ترور را به شدت قوت بخشيد.

خبرنگار سرويس اجتماعی خبرنگاران سبز نيز پس از چند ماه تلاش برای ارتباط با تنی چند از خانواده درجه يک استاد سودبخش، روز گذشته توانست به اطلاعاتی در این باره دست يابد. طبق گفته اين عضو از خانواده درجه استاد، استاد سودبخش يکی از معتمدترين اساتيد پزشکی و از مفاخر پزشکی به شمار می‌رفته است که به سمينارها و کنگره های پزشکی متعددی در سراسر جهان برای سخنرانی دعوت می‌شده است. استاد سودبخش در جريان جنايات بازداشتگاه کهريزک توسط مسئولين قضايی و نظامی برای معاينه مضروبين به اين بازداشتگاه فراخوانده شده بود و کاملا از کم و کيف جنايات اتفاق افتاده و شيوه به شهادت رسيدن جوانان کشور با خبر بوده است.

همچنین برخلاف عدم تمایل مسئولین بلندپایه نیروی انتطامی وقضایی برای مسئولیت پذیری درمورد این ترور، بنابه گفته این عضو نزدیک خانواده استاد سودبخش، سردار رادان و سعید مرتضوی، که در آن زمان سمت دادستانی تهران را برعهده داشت، کاملن در جریان آمد و رفت‌های استاد سودبخش به بازداشتگاه کهریزک بوده‌اند پس نمیتوانند پای خود را از این پرونده بیرون بکشانند.

بنابه گفته يکی از افراد نزديک خانواده استاد سودبخش به خبرنگار سرويس اجتماعی ما، ايشان درست کمتر از دوازده ساعت قبل از زمان پرواز و خروج از کشور، در حالی در بلوار کشاورز توسط يک موتور سوار به شهادت می‌رسد که دوربين‌های کنترلی سازمان حمل و نقل شهرداری و نيروی انتظامی حدود چهار ساعت قبل از ترور، به دستور مسئولين امنيتی از کار افتاده است وزمانيکه  فرزند دکتر سودبخش بررسی دوربين‌های موجود در بلوار کشاورز را درخواست می‌کند با جواب منفی و ضبط نشدن اين تصاوير در آن بازه زمانی روبرو می‌شود که امری مشکوک و غير منطقی است.

پرسش اما اینجاست که اگر جمهوری اسلامی ادعا می کند که استاد سودبخش توسط دشمنان نظام برای آسیب رساندن به پيشرفت علمی کشور همانند استاد علی محمدی ترور شده است، چرا تاکنون هيچگونه همکاری با فرزند و خانواده دکتر سودبخش انجام نداده است؟

به گفته اين عضو از خانواده استاد سودبخش، پس از به قتل رساندن مشکوک دکتر جوان رامين پوراندرجانی که تا کنون با بی تفاوتی قوه قضائيه و بی مسئوليتی مجلس، همانند پرونده کوی دانشگاه و پرونده استاد علی محمدی، با سکوت مسئولين امر روبرو شده است، اصلی‌ترين فردی که دارای اطلاعاتی در مورد جنايات بازداشتگاه کهريزک داشت شخص استاد سودبخش بوده است که به دليل سفرهای متعدد دکتر به خارج از کشور، از ترس افشا نشدن اين جنايات بايد هرچه زودتر از سر راه برداشته می‌شد.

همچنين طی این گفتگو، چنيدن بار سخن از يک انگشتر به ميان آمد که بنا بر درخواست گفتگو کننده فعلا اين موضوع باز نخواهد شد. به علاوه با توجه به کارشکنی‌های مسئولين امنيتی و قضايی، فرزند استاد سودبخش اظهار کرده است مصرانه در تلاش برای کشف عاملين ترور پدرش است و تا به سرانجام نرساندن این پرونده، دست از پیگیری بر نخواهد داشت چرا که پدری که سالها برای افتخار کشور دانشجویان زیادی را تحویل کشور داده است و در سمینارهای متعد نام کشور را پرآوازه کرده است، چرا باید با فشار آقایان سکوت اختیار و سرانجام ترور بشود؟

خبرنگاران سبز در تلاش است تا بتواند با رايزنی و کمک خانواده دکتر سودبخش، با فرزند ايشان نيز مصاحبه‌ای انجام بدهد تا از ناگفته‌های باقی مانده این پرونده نیز آگاهی کسب کند

Wednesday, 1 June 2011

دیروز ندا و امروز هاله، بازهم سکوت؟ وای بر ما!


دیروز ندا و امروز هاله، بازهم سکوت؟ وای بر ما!

وبلاگ یار دبستانی تو
در آستانه ظهور امام زمان پیروانش به شکم زنی 54 ساله آنچنان مشت کوبیدند که در دم جان سپرد و تف به غیرت ما که نشسته ایم
وقتی خبر شهادت هاله سحابی را شنیدم بهت زده شدم .بدنم سرد شد و شروع به لرزیدن کرد و انتظار داشتم که خبر دروغ باشد زیرا فکر نمیکردم که ذوب شدگان در ولایت تا این حد سنگ دل باشند که به شکم زنی 54 ساله با پنجه بکس آنچنان بکوبند که در دم جان دهد و با خود گفتم تف به غیرتتان که با هم وطن خود چنین میکنید تف به غیرت شما که به شکم زنی 54 ساله مشت میکوبید و تف به غیرت ما که می بینیم و دم بر نمی آوریم و در حالی که از شدت خشم به خود می پیچیدم و اشک از چشمانم جاری بود هر چه فکر کردم که چه باید بکنیم راهی نیافتم .نمی دانم چه باید کرد . آیا این اتفاق اگر در دیگر کشورها افتاده بود مردم آن کشور ساکت می نشستند . گاها به یاد می آورم زمانی را که در مقاله ها و سایر ادعاهایمان خود را از اعراب برتر می دانیم ولی به یاد بیاورید که در تونس فقط گاری سبزی فروشی یک مرد را توقیف کردند ولی دیدید که مردمش چگونه این امر را بر نتافتند . همچنین سوریه را بنگرید که مردمانشان چگونه شجاعانه به قلب دیکتاتوری حمله میکنند و اما ما ایرانی ها که خود را شجاع میدانیم چه ؟ هاله سحابی را در تشییع جنازه پدرش در جلو چشم هزاران نفر با پنجه بکس می کشند ما آرام نشسته ایم و همچنین در تظاهرات خیابانی و تحولات منطقه خاور میانه خود را پرچم دار اعتراضات می دانیم ولی با شلیک چند تیر و گاز اشک آور چون روباهی به کنج خانه هایمان خزیدیم باشد که نیروهای امنیتی در جلوی چشمانمان به دختران و زنان و مادرانمان نیز تجاوز کنند و ما بزدلانه نظاره گر باشیم . زیرا دیروز ندا و سهرابها .امروز هاله سحابی ها فردا نوبت ما هم خواهد شد .شک نکنید . وای بر ما و تف به غیرتمان .

فیلمی از هاله سحابی پیش از مراسم تشییع پیکر پدرش


فیلمی از هاله سحابی پیش از مراسم تشییع پیکر پدرش